loading...
پایگاه آموزشی تفریحی کمپنا
milad بازدید : 957 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان همیشه یکی هست !(فصل اول )

خلاصه :
بلبل دختري كه روزگار سختي رو گذرونده . مشكلات و سختي ها از اون به جاي يه دختر با احساساتي لطيف يه پسري ساخته كه بتونه گليم خودش و از آب بيرون بكشه . روزگار براش موقعيت هايي رو رقم ميزنه كه زندگيش و دست خوش تغييراتي ميكنه و باعث ميشه از حالت تدافعي و پسرونه ي خودش خارج بشه و هويت دخترونه ي خودش و دوباره پيدا كنه . . .

milad بازدید : 2227 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان بادیگارد (فصل اول)

 

خلاصه داستان: درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا فراریشون میده.

نوع رمان: عشقولانه، طنز، پلیسی.

نویسنده: Shaloliz

milad بازدید : 1013 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

عشق و احساس من (فصل اول)

http://dl2.98ia.com/Pic/Eshgh-o-Ehsas-man.jpg

همه چیزم توش پیدا میشه..کل کل..عشق..دعوا..بزن بکش..فرار..غم و ناراحتی..خنده و شادی..هر چی که دلت بخواد..

 قسمت اول

نویسنده:fereshteh27

منبع:نودهشتیا

خلاصه:داستان درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کنه..وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی که اون مجبور میشه به محض اینکه دیپلمشو گرفت بره تو یه شرکت و بشه منشی اون شرکت..به خاطر زیبایی که داشته پسر رییس شرکت کیارش صداقت میاد خواستگاریش که بهار هم با اینکه علاقه ای به اون نداشته به خاطر وضعیتشون درخواستشو قبول می کنه و نامزد می کنند ..تو سفری که به شمال داشته با مرد جوونی رو به رو میشه که..اون هم کسی نیست جز سرگرد آریا رادمنش..توی مدت نامزدیش با کیارش خیلی اذیت میشه و ناخواسته و ناغافل مسیر زندگیش تغییر می کنه..البته در این بین سرگرد اریا رادمنش هم همراهشه.. 
و ادامه ی ماجراهایی که قراره توی این رمان برای بهار اتفاق بیافته..اتفاقاتی تلخ و شیرین..پر از فراز و نشیب که زندگی ساده ی بهار رو دست خوش تغییراتی قرار میده که بهار هرگز فکرشو هم نمی کرد زندگیش اینطور متحول بشه..
داستانی از عشق و دوست داشتن.. از یه دختر ساده با ظاهر و باطنی پاک و زیبا که تقدیر خواب های زیادی براش دیده و بهار باید با اون ها رو به رو بشه ولی اون تنها نیست..

 

دوستای همیشگی کمپنا رمانایی ک دوست دارید رو بگیدتا براتون بزارم و رمانهای قشنگی رو هم ک خوندید تویه سایت نیست بگید تا بزارمشون تا دوستای دیگمون هم استفاده کنند!

rafinezhad بازدید : 1535 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان تقاص (فصل اول)

http://dl.negahdl.com/my%20file/taghas(negahdl.com).jpg

 

سالها پیش … وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت … شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق اتشین در گذشته باعث یک عشق اتشین دیگر در آینده شود … اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد … باید تقاص پس بدهیم … هم من هم تو … تقاص گناهی که نکردیم … تو به من استواری را یاد بده! من شکننده ام … من از جنس بلورم … من لطیفم … نگذار بشکنم … برای شکستنم زود است! دستم را بگیر … تنهایم نگذار … نگذار این تقاص بی رحمانه روحمان را به کشتن بدهد … نگذار … بگذار این زنجیره گسسته را من و تو پیوند بزنیم … بگذار این کینه ها را از بین ببریم … بیا با هم باشیم که تو از منی و من از تو … تو نیمه دیگر وجودمی … کسی هستی که قبل از دیدنت می شناختمت … حست می کردم … با من بمان … این تقاص حق من و تو نیست … هیچ وقت باور نمی کنم که بلور وجودت شکسته باشد … همان خورده شیشه ای که بقیه می گویند را تو نداری … نه نداری … منم ندارم … نمی خواهم باور کنم که تو وسیله ای شدی برای تقاص پس گرفتن … نگو که دارم خودم را گول می زنم! شاید تو خودت خواستی … شاید هم نه! شاید فولاد آب دیده شدی زیر بار غم این عشق … بین دو راهی و تردید گیر افتاده ام … بین مرد بودن و نامرد بودن تو … کمکم کن … این راه که می روی به ترکستان است … شاید هم نه … قسمت است … هر چه که هست من خود را به دست تو می سپارم … تو برو و مرا بکش به هر سو که دوست داری … من را با قسمتم پیوند بزن و خودت را با ….

 

چه خلاصه ای شد! کل رمان توش گنجونده شده ها! اما نیاز به اندکی تاملات داره

 

milad بازدید : 569 جمعه 25 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان چشم هایی به رنگ عسل (فصل اول)


خلاصه رمان : شیدا دختری بسیار جذاب است از خانواده ای مرفه. وی به دلیل نامزدی با محسن یکی از افراد یک باند قاچاق که قصد سواستفاده از او را داشته چند ماه را در آسایشگاه روانی گذرانده است. پس از بهبود نسبی دکتر روان پزشکش به او توصیه میکند در جایی مشغول به کار شود. او در یک شرکت به عنوان مسئول بایگانی مشغول به کار می شود. در این بین فرزاد متین رئیس شرکت کم کم درگیر عشق شیدا میشود ولی شیدا نسبت به تمام مردان با دیده شک و تردید می نگرد…

نویسنده:زهراکلهر

بریدبخونیدمنتظرنظراتتون هستمااااااااااااااااااااا

milad بازدید : 1230 پنجشنبه 24 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان گناهکار(فصل اول)

گناهکارِ قصه ی ما یه مردِ..آرشام..مردی که به ظاهر خودش رو گناهکار نمی دونه..ولی..
حِرفه ش چیه؟..زورگیری؟!..باج گیری؟!..کلاهبرداری؟!..یا..
گناهش خلافه یا خلافش گناه؟..شاید هم هر دو..
گناهکارِ قصه ی ما دل داره؟!..وجدان داره؟!..من که میگم داره..ولی اگر دل داره و وجدان حالیشه پس چرا شد گناهکار؟!!..
چی شد که آرشام این مسیر رو تو زندگیش انتخاب کرد و تهش رسید به اینجا که این اسم شد لقبش؟!لقبی که خودش به خودش داد ولی کسی جرات نداشت اونو گناهکار بخونه..
این قصه از کجا شروع شد؟!..شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی این دنیای بزرگ بین این ادمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درّنده باشی یا بذاری اونا تو رو بدرن..
آرشام توی زندگیش یک هدف داره..هدفی که براش بی نهایت مهمه..خیلی ها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر می داره..
ایا عشق به سراغش میاد؟!.. مردی که حتی از اسمش هم فراریه..کسی که همیشه به عشق پشت پا زده و اون رو مزاحم تو کارش می دونه می تونه عاشق بشه؟!..
دلارام دختری پر از شور و احساس..درست نقطه ی مقابلِ مردی سرسخت از جنس غرور..این دختر چطور وارد زندگی آرشام میشه؟!..از راه عشق یا..
دختری که به هیچ عنوان حاضر نیست تو زندگیش حرف زور بشنوه و همیشه با زبون تند و تیزش از خودش دفاع می کنه..دختری که نترس نیست ولی لفظ قوی داره..
و اما شغل گناهکارِ ما چیه؟..به گناهش مربوطه؟..
خودش همیشه میگه :اسمم گناهکار..رسمم تباهکار..
پس......

milad بازدید : 1427 پنجشنبه 24 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان چادرت را می بویم(فصل اول)

 

 

خلاصه ...
سجاد یه پسر ساده ومعتقده ...یه پسر معمولی که تو گشت ارشاده ..واز نظر خودش هدف والایی داره ... نجات زمین از فساد ..
ماجرا از جایی شروع میشه که با رضوانه فراهانی اشنا میشه ..

رضوانه ای که با تمام زن های خیابونی ودخترهای انچنانی فرق داره .
رضوانه نه تنها هفت قلم ارایش نداره ..نه تنها مانتوی کوتاه وساپورت به تن نداره ..بلکه محجبه است وچادری ..
سجاد ورضوانه هردو مسلمانن ...هردو ادمهای خوبی هستن ولی دیدگاهشون زمین تا اسمون متفاوته ...یکی بیش از حد مقید وبسته است ودیگری بیش از حد روشن فکر ...

رضوانه وسجاد ما داستان زیبایی دارن ...بخونید اگه راضی بودید همراهم باشید ...
خب یه توضیح مهم مهم تو این بخش میدم ...
بچه ها داستان من مخصوصا قسمت های اولش ..درمورد اسلامه ...ولی نه اون چیزی که فکر میکنید ..
فیلم دل شکسته رو دیدید؟ ..تقابل دو دیدگاه ..یکی ولنگار ویکی حزب الهی ..ولی داستان من داستان تقابیل اسلام واسلامه ...

لطفا ...خواهشا... درست همراهیم کنید ..همین جا بهتون میگم این شخصیت ها واقعی نیستن ..مکان ها ...حتی صحنه ها ..
همه زائیده ی خیال منن ...چیزهایی که دیدم وشنیدم تو این داستان جمع شده ...

لطفا متعصب نباشید ..من هم از شما هستم ...پس باهام نجنگید ..بزارید یه داستان کمی اموزنده همراه با سرگرمی براتون بنویسم ...

 

 

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست دارید بیشتر چه مطالبی در سایت قرار بگیره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4105
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 34
  • تعداد اعضا : 107
  • آی پی امروز : 499
  • آی پی دیروز : 457
  • بازدید امروز : 3,503
  • باردید دیروز : 1,099
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 9,286
  • بازدید ماه : 9,286
  • بازدید سال : 138,412
  • بازدید کلی : 20,126,939